محل تبلیغات شما
نمی دونم چندبار دست داداش سعید رفت بالا.با هربار فرود دستش فقط یه صدای ناله ی اروم از فرهاد بلند میشد قلبم هزار تیکه میشد با هر اخش ولی میدونستم حق ندارم کاری کنم.نمیترسیدم که منم کتک بخورم میدونستم داداش سعید کاری نمیکنه که به ضرر ما باشهشاید الان واقعا این تنبیه حقه داداش فرهادم بود. قرمزیه رد کمربند رو همه ی پشت فرهاد بود . داداش سعید اخرین ضربه و زد و کمربندو با شدت پرت کرد یه گوشه.صورتش خیس عرق بودخودشو انداخت رو مبل.فرهاد که

اشتباه فرهاد-قسمت سوم

اشتباه فرهاد-قسمت دوم

اشتباه فرهاد -قسمت اول

فرهاد ,داداش ,سعید ,ی ,کاری ,میدونستم ,داداش سعید ,ی پشت ,همه ی ,رو همه ,کمربند رو

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دل نوشته